شايد امروزه کسی در تأثير فکر و فرهنگ ايراني بر انديشه يونانی ترديد نداشته باشد؛ چرا که در اين زمينه بغير از شواهد و قراين تاريخی متعددی که وجود دارد، پژوهشهای گستردهيی نيز در خلال دو قرن اخير صورت پذيرفته است. از سنگنبشتهها و اشياء بدست آمده در کاوشهای باستانشناسان گرفته تا گزارشها و تأليفات کهن يونانيان و ايرانيان، همگی بر اين تأثير و تبادل فرهنگی صحّه ميگذارند؛ اما در عين حال باسخ به پرسشهايی نظير نحوه تأثير يا اقتباس ـ و بويژه واسطه يا واسطههای دخيل در اين فرايند ـ همچنان باقی مانده است. روشن است که در پژوهشهای تاريخی، دسترسی به تمامی جزئيات ناممکن يا بسيار دشوار است و مثلاً اظهارنظر در خصوص نسبت فلسفه فيثاغوری با حکمت خسروانی و نحوه تعامل حکمای فُرس با فيلسوفان متقدم يونان ـ بويژه در مفردات و زمينههای خاص ـ چندان آسان نمينمايد. اما با اينحال، اندک قراين موجود نيز راهگشاست، بويژه آنکه اين قراين از صحت و اعتبار لازم نيز برخوردار باشند. «ائودوکسوس اهل کنيدوس» از معدود چهرههای ممتاز قرن چهارم قبل از ميلاد است که از يکسو با سنت حکمت پيشاسقراطی آشنايی کافي داشته و از سوی ديگر بلحاظ حضور در آکادمي افلاطون و معاصرت و معاشرت با ارسطو، با خطوط تفکر کلاسيک پس از سقراط و افلاطون نيز تلاقی پيدا کرده است. اگرچه شهرت ائودوکسوس ـ شايد بدليل تحصيل در مکتب فيثاغوری ـ بيشتر در دانش رياضی و نجوم نمود يافته است، اما در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که نه تنها علايق فلسفی و جهانشناسانه وی اندک نبوده، بلکه وی در مقام گزارشگر اصلي عناصر فکر و فرهنگ ايرانی براي اصحاب آکادمي و بمثابه پل ارتباطی ميان اين دو حوزه تمدنی عمل کرده است.
کلیدواژگان: ائودوکسوس، افلاطون، ارسطو، آيين مغان، زرتشت، ثنويت ايرانی، نظريه ادوار و اکوان
حسین کلباسی اشتری، محمدصادق رضایی
تاریخ فلسفه، دوره ۶، شماره ۲۱، تابستان ۱۳۹۴، صص ۹۷-۱۲۲
برای مطالعه مقاله ایــنــــجــــــــــا را کلیک نمایید