شما اینجا هستید   |

آنچه امروز از ارسطو نقل ميشود، اغلب بر مبنای آثار آخرين دورۀ حيات فکری او، يعنی دورۀ فعاليت علمی در مدرسۀ مشائی (لوکيوم) و بعبارتی بر اساس درس‌گفتارهای مدرسه است که در قالب حوزه‌های طبيعيات، مابعدالطبيعه، اخلاق، سياست و هنر و… طبقه‌بندی شده است.

آثار دوره‌های اول و دوم حيات ارسطو يا کمتر مورد توجه بوده يا صرفاً جنبۀ تخصصی و فنّی داشته و گويی چندان نقشی در نظام فلسفی وی نداشته است. با پژوهشهای صورت گرفته در چند دهۀ اخير روشن شده است که آثار اخير نه تنها درجه دوم و حاشيه‌ای نيستند، بلکه اساس و بنياد نظام اصلی فلسفه ارسطو بشمار می‌آيند و در فهم و تقرير درست تفکر او نقشی کليدی دارند. براي نمونه، تلقی او از صور افلاطون هرچند بصورت رايج در موضعی نقادانه خلاصه شده است، با بررسی آثار مذکور روشن ميشود که در دوره‌ای از حيات فکری فيلسوف، اين نظريه با تمامی نتايج آن حضوری پررنگ داشته و در يک فرايند زمانی جنبه انتقادی بخود گرفته است. در اين نوشتار، با بررسي يکي از مهمترين آثار اين دوره، يعنی محاوره دربارۀ فلسفه، ابعادی از تلقی وجودشناسانه ارسطو در دوره دوم ـ يا اصطلاحاً دورۀ انتقال ـ ملاحظه خواهد شد.

کلیدواژگان: اعداد مثالی، مُغان، حکمت باستان، نفس جهانی، نفوس فلکی، الوهیت کیهان

حسین کلباسی اشتری

تاریخ فلسفه، دوره ۲، شماره ۴، بهار ۱۳۹۱، صص ۵۳-۷۰

برای مطالعه مقاله ایــنــــجــــــــــا را کلیک نمایید

به اشتراک بگذارید : | | |