فرض بر آن است که ديدگاه به «تاريخ» و سنت تاريخنويسی و بر مبنای اين دو، نگاه نظری و تاملی به تاريخ که از آن اصطلاح «فلسفۀ تاريخ» را اراده میکنيم، به دو دوره کلی قديم و مدرن (جديد) قابل تقسيم است. در ديدگاه قديم و سنتی، «تاريخ» نه امری منحاز و مستقل از «وجود»، بلکه يکی از شئون و جلوههای هستی و اغلب مظهر و مجلای اراده الوهی تلقی میشد؛ درحالیکه در ديدگاه جديد و برآمده از قرن هيجدهم ميلادی و عصر روشنگری اروپا، «تاريخ» مستقل از عالم و در نسبت با آگاهی فاعل شناسا و اراده جزيی تحليل و تفسير میشود. درواقع آنچه در ديدگاه اصيل سنتی به اراده کلی و فطرت عالم نسبت داده میشد، در نظرگاه مدرن به فاهمه و عقل آدمي نسبت داده میشود و طبيعی است اين اختلاف در مبنا، تمايز در روش و نتايج هم به بار خواهد آورد.
در اين مقاله ضمن بيان چگونگی شکلگيری ديدگاه جديد درباره تاريخ و تمايزهای آن با ادوار پيشين، به برخی ويژگیها و مختصات نگاه به تاريخ بر مبنای انديشه دينی نيز پرداخته خواهد شد.
كليدواژگان: تاریخنویسی، فلسفه تاریخ، دیدگاه سنتی به تاریخ، دیدگاه مدرن به تاریخ، فلسفه، مطالعه تاریخ، تاریخ جهان
حسین کلباسی اشتری
قبسات، بهار و تابستان ۱۳۸۵، دوره ۱۱، شماره ۳۹-۴۰، صص ۲۹۹-۳۱۲
برای مطالعه مقاله ایــنــــجــــــــــا را کلیک نمایید