شما اینجا هستید   |

«باروخ اسپینوزا» و مسأله ثنویّت
نوشته دکتر حسین کلباسی اشتری

«باروخ اسپینوزا» و مسأله ثنویّت

باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲)، فیلسوف هلندی و پرآوازه قرن هفدهم اروپا، از زمره متفکران بزرگی است که هم به سبب نحله و نظام فلسفی خاصّ و هم به علت سلوک اخلاقی و عملیش مورد توجه فراوان قرار داشته و دارد. پدر و مادر او از مهاجرین یهودی پرتغال بوده‌اند و او نیز قاعدتاً پیروان این مذهب به شمار می‌آمده و لکن به سبب انتقاداتی که به کنیسۀ یهودیان و برخی از اعتقادات آنان داشته، از مجمع یهودیان آن کشور طرد و از آن پس، اسپینوزا زندگی منزوی و توأم با مشقت خود را آغاز می‌کند. خصیصۀ اصلی نظام فلسفی او، گرایش به وحدت و حتی «اندیشه وحدت وجودی» است به گونه‌ای که تمامی کثرات و به خصوص ثنویّت‌های متداول در سنت دکارتی و غیر آن را به وحدتی بنیادین تحویل می‌نماید. ازجملۀ ثنویّت‌های مهم و غیرقابل‌تحویل در نظام دکارتی، ثنویّت نفس و بدن است. در این نوشتار تلاش شده است که با توجه به زمینه‌های تاریخی موضوع و مروری کاملاً گذرا به پیشینۀ مسئله نفس و بدن، رهیافت اسپینوزا را در این خصوص مورد ملاحظه قرار دهیم.

كليدواژگان: اسپینوزا، مسأله ثنویّت، نفس، بدن

حسین کلباسی اشتری

متن‌پژوهی ادبی (زبان و ادب سابق)، دوره ۴، شماره ۱۰، زمستان ۱۳۷۸، صص ۱۵-۴۷

برای مطالعه مقاله ایــنــــجــــــــــا را کلیک نمایید

به اشتراک بگذارید : | | |